روایت یک کارگردان از مادرم ملکه اش و تحلیل یک منتقد

کارگردان مستند «مادرم ملکه» گفت: این مستند در فرم و محتوا به حذف کردن آدم‌ها و اینکه این عمل چه عواقبی برای شخص و خانواده‌اش دارد می‌پردازد.


بیست‌ویکمین برنامه «مستندات یکشنبه» زیر مجموعه سینماتِک خانه هنرمندان ایران، روز یکشنبه اول مرداد ماه ۱۴۰۲ به نمایش مستند «مادرم ملکه» ساخته علی زمانی عصمتی محصول سال ۱۳۹۷ اختصاص داشت.


به گزارش ایسنا به نقل از روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، پس از نمایش این فیلم، نشست نقد و بررسی این مستند با حضور مینو خانی (دکترای تاریخ هنر، مدرس دانشگاه و منتقد سینما) و علی زمانی عصمتی (کارگردان) در سالن استاد شهناز برگزار شد. سامان بیات نیز مدیریت این نشست را برعهده داشت.



مینو خانی در بخش ابتدایی صحبت‌های خود گفت: سال‌هاست که آقای عصمتی را می‌شناسم و در جریانم که در این مدت چقدر برای ساختن فیلم‌های مختلف تلاش کرده است. متاسفانه ما در بحث نمایش فیلم‌های مستند و کوتاه با مشکل جدی مواجهیم. گروه سینمایی هنر و تجربه مدتی تلاش کرد تا این مشکل را برطرف کند اما اکنون شاهد این هستیم که این مسئله همچنان وجود دارد. به هر حال امکان دیده شدن فیلم برای فیلمساز اهمیت بسیاری داشته و سبب می‌شود تا انرژی مضاعفی برای ادامه کار خود پیدا کند. امروز فرصتی پیش آمد تا ایشان نیز بتواند به عنوان فیلمساز با مخاطبانش ارتباط برقرار کند و متوجه بازخوردهای آنها نسبت به اثر خود شود.


او در ادامه، صحبت‌های خود درباره فیلم مستند «مادرم ملکه» را اینطور آغاز کرد: نکته حائز اهمیت در این فیلم، حسی است که شاید بتوانیم آن را در حس مادرانگی ایرانی خلاصه کنیم. فکر می‌کنم هر کدام از ما که ارتباط بین آقای عصمتی و مادرش را دیدیم، حس کردیم که این مادر را می‌شناسیم و سال‌هاست با او در ارتباط بودیم. همین حس آشنا بودن انگیزه‌ای برای دیدن فیلم و دنبال کردن داستان را در ما ایجاد می‌کند. اینکه ببینیم آیا مادر موفق می‌شود پسر خود را بخنداند؟ آیا موفق می‌شود آنچه را که برای پسرش آرزو دارد ببیند یا خیر؟ 


این مدرس دانشگاه در ادامه صحبت‌هایش گفت: حس مادرانگی به ویژه مادر ایرانی بودن، هم وجهی منحصر به فرد و هم وجهی عمومی دارد. همه ما نگرانی‌های مادرانمان را دیدیم. به خصوص در زمانی که فرزند آنها مسیر متفاوتی را دنبال می‌کند. در چنین مواقعی توجهی خاص ایجاد شده که سبب می‌شود تا حس بین مادر و فرزند ویژه شود. من این ویژگی را در ارتباط میان آقای زمانی و مادرشان احساس کردم. زیرا زندگی آقای زمانی مانند فرزندان دیگر خانواده نیست و راه متفاوتی را پیش گرفتند. به همین دلیل حساسیت‌های بیشتری را از سمت مادر دریافت می‌کردند. البته فکر می‌کنم اگر فیلم‌های آقای عصمتی امکان دیده شدن پیدا می‌کرد، همان مسیری که مادر آرزویش را داشت برای پسر رخ داده بود.


خانی در ادامه بیان کرد: آنچه که باعث می‌شود که ما حس کنیم این مادر را می‌شناسیم و به تماشای فیلم ادامه می‌دهیم، بیشتر به دلیل وجهه عاطفی و همگانی ماجراست. به طور کل نیز فیلم‌ها از منظر روانشناسی خیلی روی ما اثر می‌گذارند و این بسیار حائز اهمیت است. این مسئله بیشتر به دنبال کردن داستان و ارتباط گرفتن با شخصیت‌های اثر مربوط می‌شود. گرچه این فیلم مستند است اما ما با داستان زندگی مادر و بچه‌هایش و به خصوص یکی از بچه‌های او مواجه هستیم.


او افزود: فیلم‌ها اساسا می‌توانند باعث آرامش روح و آزاد شدن سرکوب‌های ما شوند. وقتی از کلمه سرکوب استفاده می‌کنم، نمی‌خواهم تصور شود که لزوما ما به عنوان مخاطب مشکلی داریم. در واقع همه ما از روزی که به دنیا می‌آییم تا روزی که بمیریم، حتی در خوشبخت‌ترین حالت ممکنِ خود نیز سرکوب داریم. این موضوع تا جایی پیش می‌رود که وقتی ما در مسیر هدف‌هایمان قرار می‌گیریم، ممکن است با موانعی مواجه شویم و نتوانیم به هدف مورد نظر برسیم. مواجه شدن با این موانع باعث می‌شود سرکوب‌هایی در ما ایجاد شود.


این دکترای تاریخ هنر در ادامه صحبت‌هایش عنوان کرد: این موضوع که آثار هنری خصوصا سینما به خاطر خط داستانی‌ای که دارد، می‌تواند موجب آزاد شدن سرکوب‌های ما شود، ثابت شده است. به عنوان مثال وقتی ما زندگی شخصیتی را روی پرده می‌بینیم که می‌تواند حس بهتری برای زندگی کردن به ما بدهد،‌ حتی اگر او را نشناسیم و تجربه مشترک با او نداشته باشیم و اصطلاحا نتوانیم با او همذات‌پنداری کنیم، همین که شخصیتی را ببینیم که ما را به سمت آرامش سوق می‌دهد، باعث می‌شود تا احساس امنیت کنیم.


این منتقد سینما در ادامه بیان کرد: آخرین پلانی که مادر آقای عصمتی در کادر است، دقیقا همه این موارد را به ما می‌گوید. وقتی او دردهایش را می‌گوید، انگار در حال گفتن این مسائل به ما به عنوان مخاطب است. این موارد از لحاظ روانشناسی می‌تواند باعث آزاد شدن سرکوب‌های ما شود. فروید معتقد است که ۹۰ درصد ذهن توسط سرکوب‌های ما اشغال شده و تنها ۱۰ درصد ذهن آگاه است. یکی از مهم‌ترین راه‌ها و ابزارهایی که باعث می‌شود این سرکوب‌ها آزاد شود، فیلم دیدن یا به طور کل اثر هنری دیدن است.


خانی با بیان اینکه خواب دیدن نیز یکی از بدیهی‌ترین راه‌ها برای آزاد شدن سرکوب‌هاست، گفت: خواب دیدن نیز عملی مشابه فیلم دیدن را روی ذهن ما دارد. ما در فیلم با یک سیکلی از رخدادها مواجهیم که ما را به آرامش می‌رساند. حتی در سینمای کلاسیک هالیوود نیز شاهد هستیم که ابتدا آرامشی وجود دارد، اتفاقی رخ می‌دهد که آن آرامش به هم می‌خورد. سپس همه شخصیت‌ها تلاش می‌کنند تا آن شرایط را به حالت اول برگردانند. همین که مخاطب احساس می‌کند این سیکل وجود دارد سبب می‌شود ما احساس کنیم که هر بدی و شری می‌تواند به تعادل برسد و آرامش ایجاد شود.


علی زمانی عصمتی در ادامه این نشست با بغضی در گلو گفت: من مادر خیلی خوبی داشتم و تا مدتی فکر می‌کردم همه به خوبی مادر من هستند.


او صحبت‌هایش درباره مادر را نیمه‌کاره گذاشت و در ادامه بیان کرد: این فیلم از ابتدا تا انتها در مورد حذف کردن سیستماتیک است. اتفاقی که در سالیان اخیر بیشتر به چشم می‌خورد، این است که ساختارهای ایدئولوژیک در تمام دنیا به صورت سیستماتیک اقدام به حذف آدم‌های تاثیرگذار می‌کنند و نمی‌گذارند مطرح شوند. این فیلم نیز درباره این موضوع ساخته شده است.


این کارگردان در ادامه صحبت‌هایش عنوان کرد: ابزارهای مختلف و پیچیده‌ای در این راه وجود دارد که تنها شامل حال هنرمند نمی‌شود، بلکه خانواده او را نیز درگیر می‌کند. ابزارهای اقتصادی و هویتی را هدف می‌گیرند. مثلا در مواجهه با فیلمسازی مانند من که بیشتر فیلم ساختن و ارتباط با مخاطب خوشحالش می‌کند و به هیچ عنوان به پول، سینمای جریان اصلی و درآمدزا اهمیت نمی‌دهد، به سمتی می‌روند که ارتباطم با مخاطب را قطع کنند.


زمانی عصمتی ادامه داد: اگر فکر می‌کنید با وجود شبکه‌های اجتماعی افراد می‌توانند با مخاطبان ارتباط برقرار کنند درست نیست، زیرا شبکه‌های اجتماعی نیز به صورتی طراحی شدند که افراد متفاوت به صورت سیستماتیک حذف شوند. در واقع به صورت بسیار واضح، هم الگوریتم و هم سلایقی که در شبکه‌های اجتماعی وجود دارد، حذف‌کننده آدم‌های متفاوت است.


او در ادامه صحبت‌هایش با بیان اینکه مستند «مادرم ملکه» در فرم و محتوا به حذف کردن آدم‌ها و اینکه این عمل چه عواقبی برای شخص و خانواده‌اش دارد می‌پردازد، گفت: مترادف برای کلمه عشق انجام کارهای ایجابی (انجام دادن) و مترادف برای کلمه نفرت، کارهای سلبی (جلوی کاری را گرفتن) است. عده‌ای از صبح که بیدار می‌شوند و از خانه بیرون می‌روند، در آرزوی این هستند که چه کاری انجام دهند و چه چیزی را تولید کنند تا لذتی را به خود و دیگران دهند و عده دیگری وقتی از خانه بیرون می‌آیند، به دنبال این هستند که جلوی تولید و انتشار چه کاری را بگیرند و چه کسی را بیشتر آزار دهند. بنابراین باید بگویم امثال من همیشه عاشق‌ بودیم و زندگی‌مان هرطور جلو برود از عشق خود لذت می‌بریم. یعنی خود عمل عاشقانه فی‌نفسه لذت بخش است.


این کارگردان سینما در بخش دیگری از صحبت‌هایش بیان کرد: من فیلمساز مستند نیستم و از ابتدا کارم را با فیلم کوتاه داستانی شروع کردم و در ادامه چهار فیلم بلند سینمایی ساختم. در واقع این تنها فیلم مستند من است. جهت فیلم‌های من از ابتدا یک چیز بوده است، اینکه احساس کنم یک قدم جامعه را رو به جلو می‌برد و اگر نمی‌توانم لااقل یک قدم جامعه را به عقب نکشانم. چون سال‌هاست با کارهای ضد فرهنگی طرف هستیم که مخاطب را از دانایی به عقب بر می‌گرداند.


او در پایان بیان کرد: آن کس که ذره‎‌ای از پیشرفت را می‌خواهد، تصمیم نمی‌گیرد که آسیب ببیند، آسیب به او زده می‌شود. من وقتی فیلم خود را می‌سازم تصمیم نمی‌گیرم که نمایش داده نشود. فقط به عشق اینکه تماشاگر آن را ببیند، فیلم می‌سازیم اما کسانی هستند که منفعت آنها در این است که فیلم‌هایی دیده نشود. پیشنهاد می‌کنم فیلم «اوریون» من را ببینید. البته متاسفانه نسخه‌ای که در اینترنت وجود دارد، چند دقیقه آن سانسور شده است. این فیلم ۱۴ سال پیش ساخته شده است اما اگر آن را دیدید و درد امروز جامعه نبود، می‌توانید به من ناسزا بگویید.


در ادامه جلسه به حاضرین واگذار شد تا پرسش‌، نقد و نظر خود را مطرح کنند.


مستند «مادرم ملکه» روایت بخشی از داستان زندگی مادر کارگردان است که آرزوی موفقیت پسرش را دارد و از هیچ کمکی به او دریغ نمی‌کند…



منبع خبر: خبر گزاری ایسناآخرین اخبار,پربازدید ترین اخبار, اخبار روز
لینک مطالب دیگرننه ما یا ننه بورکینافاسو مسئله این است

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *